سوتیریو بولگاری در سال ۱۸۵۷ در منطقه ای به نام اپیروس که منطقه ای مرزی بین یونان و آلبانی بود به دنیا آمد.خاندان بولگاری از دوره بیزانس مشغول ساخت زیورآلات و ظروف و تجهیزات نقره ای بودند.سوتیریو در لغت به معنی نجات یافته است البته این اسم قبل از اینکه نجات پیدا کنه روی وی گذاشته شده بود ولی در واقع در حمله عثمانیها همه ده خواهر برادر وی کشته شدند و فقط وی و والدینش زنده ماندند.

بعد ازینکه منطقه ای که در آن زندگی میکردند کاملا نابود شد چندین سال بین یونان و آلبانی سفر میکردند تا بتوانند ظروفی که میساختند را بفروشند.در سرمای زمستان اروپا , سوتیریو به قدری سختی کشید که در خاطراتش نوشته آن روز ها تنها دلخوشی من نون و کره بود!

در نهایت خانواده سوتیریو تصمیم گرفتند به منطقه ای مهاجرت کنند که شاهزاده ای به نام سیسی در آن منطقه رفت و آمد داشت تا شاید بتوانند به شاهزاده نقره بفروشند, منطقه ای به نام کُرفو!بعد از مدتی سوتیریو با همکاری با استادی به نام دیمیتریوس فنون جواهرسازی را از وی یاد گرفت و چون تخصص خاندانش بیشتر ساخت ظروف و تجهیزات بود, خیلی زود یاد گرفت!

آغاز به کار بولگاری

سوتیریو و استادش با روحیه کارآفرینی که داشتند تصمیم گرفتند به شهر ناپل سفر کنند تا کسب و کار جواهر خودشان را راه بیاندازند.در آن شهر هم دزد مغازه آنها را زد و تصمیم گرفتند به شهر رم مهاجرت کنند و دوباره با همان پشتکار از سر شروع کنند.

سوتیریو در رم نیز توسط پلیس دستگیر شد و در خاطراتش چنین نوشته: من به رم رسیدم در حالیکه ۲۴سال سن و ۸۰سنت هم پول توی جیبم داشتم ولی یه اشتیاق واسه رشد و ترقی!

خلاصه بعد از چند روز بازداشت توسط پلیس به شرط اینکه از آن به بعد در کنار خیابان بساط نکنند , آزاد شدند.یک نفر از آشنایان سوتیریو که در رم مغازه جواهرفروشی داشت اجازه داد تا سوتیریو در مغازه وی جواهرات خود را بفروشد.خیلی زود سوتیریو و دیمیتریوس توانستند در منطقه ویا سیستینا برای خودشان مغازه بگیرند و اتفاقا بسیار هم موفق شدند.

در سال ۱۸۸۴ سوتیریو از استادش جدا شد و برای خودش مغازه ای دیگر گرفت.وی در خاطراتش می نویسد: از ۵صبح بیدار می شدم و تا دیر وقت مشغول ساخت جواهرات بودم تا بتوانم کسب و کارم را رشد بدهم.تلاش های شبانه روزی وی نتیجه داد و توانست مغازه ای دیگر در منطقه ای به نام سنت موریس باز کند و چون نزدیک کلیسا ,و منطقه آلپ و محل تردد توریست ها بود توانست فروش خوبی داشته باشد و شهرت به دست بیاورد.

وی در سال ۱۸۸۸ ازدواج کرد و خیلی زود دو پسر وی به نام کنستانتینو و جورجینو به دنیا آمدند که در ادامه وارد کسب و کار پدرشان شدند.

تا سال ۱۸۹۰ کسب و کار سوتیریو با سرعت زیادی رشد کرد و توانست چندین مغازه دیگر دست و پا کند.تا جایی که چند کارمند برای ساخت استخدام کرد و چند نفر از اقوامش برای اداره کردن مغازه های خود استخدام کرد.

در سال ۱۹۸۴ در منطقه پر رفت و امد کندوتی مغازه گرفت و برای اولین بار نام بولگاری را روی آن نوشت چون تا قبل از آن بولگاریوس نوشته می شد.سوتیریو به امید جهانی شدن برند خود شروع به افتتاح فروشگاه های خود در سرتاسر اروپا کرد و در سال ۱۹۰۸ در ۵۱ سالکی ۷فروشگاه در کشور های مختلف اروپایی و ۲فروشگاه فصلی داشت.

بولگاری , فرعون ایتالیایی 4 — اولین فروشگاه بولگاری

سوتیریو پی برد که باید ساخت ظروف را متوقف کند و ساخت جواهرات را حرفه ای تر ادامه بدهد , پس تصمیم گرفت به رم برگردد و فروشگاهش را به جای بهتر عوض کند و اسمش را Old Curiosity Shop که اسم یکی از رمان های معروف چارلز دیکنز بود گذاشت و با همین حرکت هوشمندانه مشتریان وی چندین برابر شد.همزمان در یک روزنامه معروف از وی مقاله ای منتشر می شود که در شهرتش تاثیر خیلی زیادی داشت.

بولگاری از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰ با طرح های آرت دکو و با متریال الماس و پلاتین سنگ های قیمتی جواهر می ساخت وچون این سبک در آن زمان مد بود بولگاری بازهم شناخته تر شد.اما از اوایل دهه ۱۹۴۰ سبک اصیل ایتالیایی را انتخاب کردند و این تغیر سبک منجر به پیدا شدن سر وکله سرپنتی معروف بولگاری در اواخر دهه ۱۹۴۰شد.طرح این سرپنتی از سر مار الهام گرفته شده است , به همین دلیل فرعون ایتالیایی نیز نامیده می شوند.