This I Believe (من باور دارم)…
من به جعبه جواهراتم ایمان و باور دارم، چون گذشته، حال و آینده من را به تصویر می کشد.
هر گوشواره، گردنبند و انگشتر داستانی در مورد زندگی من، پدر و مادرم یا پدربزرگ و مادربزرگم یا زندگی هایی که در آینده تغییر خواهم داد را بیان می کند.
روزی که پانزده ساله شدم، مادرم یک جعبه جواهرات زیبا به من داد. او توصیه کرد: این را بردارید و جواهرات خود را جمع کنید. آن گنجینه هایی را که در جعبه های بی شمار نامتناسب و نامعمول نگهداری می کردید پیدا کنید، چون حالا آنها خانه دارند.
وقتی چیزهایی را که دوست دارم جمع آوری کردم، متوجه شدم که جعبه جواهرات من، لحظات مهم زندگی من را سازماندهی می کند. با هر گردنبند ماندگار، حلقه دایرهای بیانتها، گوشواره درخشان، دستبند ساخته شده معروف و ساعت نشان دهنده ی زمان، به وضوح چشمانداز زندگی خود را مشاهده میکنم.
همانطور که تغییر می کنم و رشد می کنم، جعبه جواهرات من، با من تکامل می یابد. هیچ چیز نمی تواند خاطرات یک جعبه جواهرات را تکرار کند. من می دانم که جعبه جواهر هر فرد، نماد زندگی اوست و داستان متفاوتی دارد.
گردنبند طلای من، دوران کودکی من را به یک زنجیر نازک و بلند پیوند می دهد. در داخل مخمل قرمز پررنگ، دور و برم پیچ می خورد و من را به یاد روزی می اندازد که از پیش دبستانی فارغ التحصیل شدم. قطار خاطرات که در یک گردنبند جمع شده اند مرا به یاد چیزهایی می اندازد که در زندگی برایم عزیز هستند. گردنبند طلا راه خود را به سمت من و جعبه جواهراتم باز کرد و یکی از مهم ترین لحظات گذشته من را نشان داد.
همانطور که مادرم، دستبند کودک خود را دور مچ من قرار داد، من نیز به نوبه خود این یادگاری را در آینده به کوچولوی خودم تقدیم خواهم کرد. در حال حاضر، این میراث طلایی نماد عشق آینده من است و به من یادآوری می کند که متعلق به خانواده ای غنی از تاریخ و داستان هستم.
من به خاطرات محبوب، قدرت های پایدار و رویاهای امیدوارکننده جعبه جواهراتم ایمان دارم. جعبه جواهرات من همیشه به من خاطره، آرامش و نوید می دهد. من همیشه به آن اضافه خواهم کرد، و همانطور که یادگارهای بیشتری برای نشان دادن یک نقطه عطف دریافت می کنم، همیشه برای جستجو و پذیرش آینده آماده می شوم. این جعبه من را تقویت می کند و به من اعتماد به نفس می دهد. من معتقدم جعبه جواهرات من می تواند زندگی من را به گونه ای متفاوت تحت تاثیر قرار دهد.