This I Believe (من باور دارم)…
خاطرات جواهرات من
من به جواهراتم اعتقاد و باور دارم. همانطور که به نظر می رسد ساده است، برای من یک جواهر فقط یک اکسسوری نیست، زیرا می تواند بسیار بیشتر از این باشد. می تواند خاطرات خوشی را در خود جای دهد، زمان را قفل کند، اقوام، تولد یا تعطیلات را به شما یادآوری کند، یا فقط باعث شود شما یک روز به یاد ماندنی در زندگی خود را به یاد آورید.
زیبایی جواهرات در این است که هر چقدر هم که قدمت داشته باشد قابل قدردانی و ارزش می باشد. می توان آن را هدیه داد، جمع آوری کرد، به نسل ها منتقل کرد.
من خودم کلکسیون بزرگی از جواهرات دارم و هر قطعه از آن را دوست دارم. از فیروزهای که مادرم در جوانیاش خرید، از عقیقهای مادربزرگم، گوشوارههای طلا که پدرم برای فارغالتحصیلیام به من داده بود، مرواریدهای عمه بزرگم، هر قطعه را دوست دارم.
مجموعه جواهرات احساسی من، مرا به سفری از خاطرات شاد،غمگین، و به یاد ماندنی می برد. هر قطعه من داستانی دارد که هر بار که آن را می پوشم به یاد آن می افتم. با این حال، ندانستن داستان نیز می تواند به طرز عجیبی پاداش دهنده باشد.
من همچنین مثل جواهرات، به نمایشگاه های عتیقه اعتقاد دارم. با گشت و گذار در میان گردنبندها، انگشترها و دستبندهای قدیمی، سعی می کنم افرادی را تصور کنم که از این اکسسوری ها استفاده می کردند. کی کجا؟ زندگی آنها چگونه بود؟ چه زمانی زندگی می کردند؟ این جواهرات را آنها از کجا پیدا کردند؟ و چرا آن را رها کردند؟ وقتی سعی میکنم داستانی را برای این شخص بسازم که هرگز ندیدهام و احتمالاً هرگز نخواهم دید، ذهن من پر از سؤال است. من هرگز نمی دانم آنها چه کسانی بودند، اما کاری که انجام می دهم این است که از جواهراتی که زمانی آن ها را گرامی می داشتند و خاطرات ویژه ای برای آنها داشت، مراقبت می کنم.